آتشسوزی پلاسکو نتیحه نوعی بیمسئولیتی جمعی است که همایون ذرقانی در سرمقاله خود به آن اشاره دارد.
جامعه شناسی میگفت ما از طریق فاضلاب به دنیای مدرن وارد شدیم زیرا اگر غیر از این بود این همه ضایعات را با خود نمیآوردیم.
در ادبیات توسعه پایدار روابط میان رشتهای اعم از معماری، جامعه شناسی و محیط زیست و مدیریت شهری یکدیگر را در کوچکترین مباحث پشتیبانی میکنند
تا آن ضایعاتِ قابل پیشبینی مهار شود در حالی که روابط میانرشتهای در کشورمان به میزان قابل توجهی با شرایط مطلوب زاویه دارد.
حادثه پلاسکو هرچند شباهتهایی با یازدهم سپتامبر داشت و واکنشهای جهانی را برانگیخت اما در فضای اجتماعی ایران بیتردیدیک نقطه عطف به شمار میرود.
در آن پنجشنبه حزنآلود، تنها یک ساختمان فرو نریخت.
برآیند نادیدهانگاریها
این رخداد برآیند و نماد سلسله نادیدهانگاریهایی خواهد شد که سبک زندگی ایرانی را در آینده به چالش میکشد.
سادهانگاری خواهد بود که مسبب چنین حادثهای را در چند شخصیت حقیقی یا حقوقی خلاصه کنیم، برای عبرتآموزی کمیتهای تشکیل شود
و مقصرانی تابلو شوند، از منظر مناسبات اداری و دیوانسالاری هرچند این کار توجیه دارد
ولی چه خوشمان بیاید و یا نیاید پلاسکوهای آماده فروریزی در جای جای سرزمین لانه دارند و تک تک ما در فرو یختن آن سهم و نقش داریم.
در محضر وجدانمان به یاد بیاوریم آن جا که بنا بر مصلحت چشم بر ناایمنیها میبندیم، به کار در شرایط غیراستاندارد خو میگیریم،
از همکاری ضروری ابا داریم و بیاعتمادی و سیاسیکاری چهره غالب روابط اجتماعی میشود،
در غیاب یک شهروند مسئول و مسئولیتپذیری همگانی، غیرمتخصصان بر مسند مدیریت حاضر می شوند
خاکستر ندانمکاریها
و نتیجه آن جامعهای گرفتار در تار و پود حرص و ولع، نابرابری و تجمل، فقر آلودگی و ترافیک است.
حادثهای از این دست به تکاپویمان میاندازد تا خاکسترهای ندانمکاریها را زیر فرش پنهان کنیم.
پلاسکو فرو ریخت بلکه سبک نالازم زندگی تک تک شهروندان را عریان کند.
تلنگری باشد بر روشهای غیرخردمندانه که بر ارکان جامعه ایرانی خیمه زده و هر زمان بخشی از آن را به تباهی میکشاند.
هنور حادثه قطار سمنان – مشهد از یادمان نرفته و پیشتر از آن تصادفات جادهای، آلودگیهای خفهکننده
و دهها فهرست بلندبالای دیگر که هرکدام جلوههای غیراصولی یک سبک زندگی را آشکار میکند.
دوران پس از پلاسکو تنها با مسئولیتپذیری همگانی است که میتواند مطالبات جامعه
را در جریان صحیح قرار دهد و کمک کند تا شایستهسالاری در اداره جامعه نهادینه شود.
پیام پلاسکو
پلاسکو پیامی آشکار برای ما داشت که مدیریتهای جزیرهای و خنثیکننده یکدیگر،
روی دیگر سکه بافت فرسوده فراگیر، فقر و ناامنی هستند.
اما داستان تلخ ماجرا آن جاست که ایران سرزمینی اساسا ثروتمند است.
این سبک از مدیریت بیتردید مورد نکوهش آیندگان خواهد بود.
نسلی که سهم بالندگیشان پیشتر به مصرف روزمرگی و رتق و فتق امور نسل قبل رسیده است.
پلاسکوها در سرزمین تاریخیمان البته پرشمارند و گوش به زنگ تلنگری دیگر برای فرو ریختن. باشد که این دومینو در جایی متوقف شود.